داستان سکسی شب عروسی با زنم

سکس شب عروسی با زنم

 

 

سلام من سامانم 29 سالمه و 1 ساله که ازدواج کردم ، قدم 178 و کیرمم تقریبا 18 سانته ، این قضیه برای 1 سال پیشه یعنی موقع ای که عروسی کردم ! از دوران دانشگاه سارا (زنم) ـو میشناختم خیلی با هم صمیمی بودیم ، اما بگم که با چند تا دختر دیگه هم بودم ، بالاخره بعد از چند سال تصمیم به ازدواج گرفتیم و… با هم رابطه نداشتیم ، من مشتاق بودم اما اون میگفتتا قبل نامزدی نه ، البته چند باری از هم لب گرفته بودیم و وقتی هم مست میشد و میفتاد تو بغلم ی خورده میمالوندمش!

 

 

خلاصه گذشت تا شب عروسی ، بعد از آتلیه با ماشین رفتیم تو باغی که مراسم بود ، طبق معمول دیر کرده بودم ! مهمونا قرار بود از ساعت 7:30 بیان و تازه 8:45 بود که ما رسیده بودیم ، همینطور تا وسطای مراسم گذشت تا گفتن وقت رقصه تانگوئه عروس و دوماده!! منم که البته بلد نبودم باس میرفتم دست سارا رو میگرفتم میاوردم وسط ، به هر سختی ای که بود رقصیدم و آخرش یهو دی جی ـهه برگشت گفت داماد باید عروسو ببوسه ، منم آروم لپای سارا رو بوسیدم اون خیلی خجالت کشید اما بعد دی جی گفت: از اینا نه! از اوناش و ی چشمک به من زد ! منم دلو جرئتمو جمع کردمو لباشو بوسیدم ، سارا که دیگه داشت از خجالت آب میشد!! به محض اینکه لبمو از رو لباش برداشتم رفت اونور باغ البته خیلی عادی و ریلکس رفت تا کسی فکر نکنه ناراحت شده ، اما من فهمیده بودم که ناراحت شده ، منم رفتم دنبالش ، گفتم چی شد؟ گفت آبرومونو بردی ! گفتم چرا؟ گفت خر خودتی اما لحن حرف زدنش جوری بود که معلوم بود حشری شده ، منم که نمیخواستم شبمون خراب بشه دستاشو گرفتم و بوس کردم و گفتم ببخشید فک نمیکردم ناراحت بشی عزیزم ، اونم به من با کلی اکراه دستمو گرفتو و رفتیم و مراسم ساعت 1 بود که مراسم تموم شد و ما برگشتیم خونه ی خودمون ، مامان و بابای من و اون تا نزدیکای 2 – 2:30 خونه ما بودن اما بعد رفتن و شب نموندن ، من سریع لباسامو عوض کردم و رفتم تو تخت ، سارا قبلا لباسای خونشو پوشیده بود و اومد کنار من خوابید ، دست راستشو گذاشت رو شونه ی راست بدنمو ی لب ازم گرفت منم خیلی داغ شدم و دستاشو گرفتمو کشیدمش رو خودم ، هی از هم لب میگرفتیم و تو اون حالت قشنگ چاک سینه هاش معلوم بود و سوتینم نداشت ، با خوشحالی بلوزشو در آوردم اول گردنشو خوردم تا رسیدم به سینه هاش سینه هاشو هم میمالوندم هم نوکشونو گاز میگرفتم ، که یهو آروم با کلی آه و ناله در گوشیم گفت جرم بده ناکس ، منم شلوار و شورتشو با هم کشیدم پایین چرخوندمش اول کسشو هی میخوردم تا اینکه دوباره گفت ناکس جرم بده ، زودباش! منم نامردی نکردم بلند شدم ، گفتم پشت کن به من ، گقت از کس نه از کون ، گفتم پشت کن حرف نباشه! برگشت و من کیرمو آروم از پشت گذاشتم دم کسش و آه و ناله هاش زیاد شد با دستش کسشو ی خورده باز تر کرد منم کیرمو فشار دادم به چیزی نخورد و دفعه بعد که آوردم بیرون و بردم تو ی جیغه خیلی بلند زد و از بغل کیرم خون میومد و فهمیدم پردش پاره شد بعد شروع کردم پشت سر هم تلمبه زدن ، حدودا 15 ربع تلمبه زدم گفتم بریزم توش؟ گفت گه خوردی بده بخورمش ، درآوردم کیرمو کرد تو دهنش چند تا جلق هم برام زد و تمام آبمو خورد . ی لب دیگه ازش گرفتمو گفتم عاشقتم ، اونم هیچی نگفت و گفتنم میخوام از پشت جرت بدم ، عزیزم ، معلوم بود دوست نداره اما گفت فقط یه امشب! با دستش باز کرد سوراخ کونشو و کیرمو فشار دادم تو خیلییییییییییی تنگ و داغ بود ، داشتم دیوونه میشدم ! میگفت نکن کسکش نکن درد داره و آه و ناله میکرد و من هی محکم تر تلبمه میزدم ، اونم با کسش ور میرفت اول آب اون اومد و بعد من 2 بار آبم اومدو هر 2 بار آبمو ریختم تو کسش ، بعدشم ی دور کسشو خوردم تا آبش اومد ، گفتم عزیزم دیگه فقط برا خودمی! تا صبح کنار هم لخت خوابیدیم و بعد از چند ماه که هر شب سکس داشتیم تصمیم به بچه دار شدن کردیم ، الانم زنم حاملس و منتظر پسرمونیم.

 

نوشته:‌سامان

 

#پایان

بیان دیدگاه